باید و نبایدهای انتقال آب در گفتگو با استاد مخدوم | | چاپ | |
ایران - آب |
شنبه ۰۶ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۲ |
باید و نبایدهای انتقال آب در گفتگو با استاد مخدوم
مقدمه هر کشور دارای تعدادی حوضه آبخیز است؛ در یک حوضه آبخیز اکوسیستمهایی وجود دارند که مهمترین بخش آنها آب هست. در مقوله انتقال آب از نظر علمی سهم اکوسیستم از جیره آب آن داده نشده و این آب به مناطق دیگر منتقل میشود بهاینترتیب است که حوضه آبخیز و اکوسیستمهای آن در معرض خطر نابودی قرار میگیرد؛ بنابراین در یککلام باید گفت چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. ازنظر اجتماعی نیز درگرفتن نزاع بین حوضههای مبدأ و مقصد نگرانکننده بوده و ازنظر سیاسی در آبهای مرزی بین کشورهای همجوار اختلافاتی ایجاد میکند؛ از قبیل مشکلاتی که گاه ایران با ترکمنستان، عراق و افغانستان بر سر اترک، اروند و از همه مهمتر هیرمند دارد. به همین دلایل، انتقال آب در بسیاری از کشورهای سردمدار آن مانند استرالیا، چین و کویت منسوخ شده است. درنتیجه انتقال آب ازنظر علمی، سیاسی و اجتماعی اشتباه هست. اینها بخشی از سخنان دکتر مجید مخدوم فرخنده استاد محیطزیست دانشگاه تهران است. دکتر مخدوم بهرغم پیشنهادها فراوان برای کار در دانشگاههای اروپا، استرالیا و آمریکا به تربیت دانشجو در کشور خود مشغول و معتقد هست. وی صاحب ۱۲ عنوان کتاب در این عرصه بوده و بهعنوان رئیس هیئتمدیره انجمن ارزیابی محیطزیست ایران از ۱۰ سال پیش این انجمن را بهمنظور ارتقاء آگاهی محیط زیستی مردم تأسیس نمودهاست. گفتگوی اختصاصی ماهنامه راهساز با ایشان حاوی نکات علمی قابلتوجهی بوده که مطالعه آن را به خوانندگان توصیه میکنیم. گفتگو طرحهای متعدد انتقال آب از سرشاخههای کارون را درحالیکه جلگه خوزستان و رودخانهها و تالابهای پاییندست مشکل کمبود آب دارند، از دیدگاه یک متخصص محیط زیستی چگونه میبینید؟ درباره کارون مسئله اساسی این است که طبیعت در طول میلیونها سال برای دشت خوزستان سهمیهای از آب به وجود آورده بود لیکن با ساخت سد کرخه سهمیه آب دشتهای خوزستان به سد داده شد. ما با این کار درواقع خوزستان را کشتیم، زیرا زمان را مقطعی میبینیم درحالیکه سیری تسلسلی دارد. اشتباه دوم، اجرای سد کارون ۲، ۳ و ۴ برای رفع مشکلات کرخه بود. بدترین اشتباه را نیز میتوان به ساخت گتوند نسبت داد، زیرا این سد شاهکار تخریب بود، یعنی ما یکبار اشتباه کردیم و برای اصلاح آن دست به اشتباهات پیاپی زدیم. آیا انتقال آب به فلات مرکزی ایران مشکل کمبود آب در حوضه مقصد را حل خواهد کرد و آیا این انتقال با تعریق و تبخیر و افزایش مصرف در طول مسیر منطقی است؟ اولین بار در اوایل دهه ۶۰ طرح انتقال آب خلیجفارس به فلات مرکزی ایران با بودجه ۲ میلیارد تومان در آن زمان مطرح شد. طراحان، هدف این طرح را تغییر اکوسیستم کویر مرکزی مطرح کردند تا آن را نیمهمرطوب و برای کشاورزی مناسبنمایند. من به همراه دو نفر دیگر از طرف وزارت مسکن و شهرسازی مأمور بررسی این طرح شدیم که در تحقیقات ما مشخص گردید این پروژه در درجه اول هزینه هنگفتی داشته و بهصرفه نیست و علاوه بر آن انتقال آب به فلات مرکزی یعنی بردن آب بهجایی که خاک حاصلخیز ندارد (زیرا خاک آن شور و قلیایی است و برای کشاورزی مناسب نیست) ضمن اینکه اکوسیستم به این سادگی تغییر نمیکند و برای تغییر اقلیم حداقل هزار سال زمان لازم است. در آن زمان دلایل علمی ما را پذیرفتند و این طرح اجرا نشد، لیکن متأسفانه از اوایل دهه ۹۰ دوباره این طرح بهصورت خیلی مفصلتر شروعشده است (به این دلیل که سودهای کلان در اجرای چنین پروژهای وجود دارد). متأسفانه گاه منافع مالی یک عده بر منافع ملی میچربد و سبب اتخاذ تصمیمات نابخردانه میشود. برای مثال، درد ریزگردهای ما از زمانی شروع شد که برخی متوجه شدند در تالاب هورالعظیم و شادگان نفت وجود دارد و تصمیم گرفتند آنها را خشک کنند تا چاه نفت بزنند، با اجرای این طرح و خشک نمودن تالابهای شادگان و هورالعظیم مشکل ریزگردهای ما در سطح کنونی آغاز گردید. آیا جذابیتهای مناطق خشک و فلات مرکزی ایران خود نمیتواند منبع جذب گردشگر و منابع مالی گردشگری باشد؟ یکی از کارهایی که در ایران میتوان روی آن حساب کرد کویرها و بیابانهای ماست. یک روستانشین در سیلک در یکی از روزنامههای اروپایی آگهی منتشر کرده مبنی بر اینکه امکانات ماندن در کویر را در اختیار مردم قرار میدهد تا زندگی در کویر را تجربه کنند و بهاینترتیب خیل عظیم جمعیت به سمت محل زندگی او روانه شدهاند. همین کار را دولت میتواند در ابعاد بزرگتر انجام دهد. دولت میتواند با ایجاد امکاناتی در کویرهای بینظیر و زیبای مرکزی، گردشگران بیشماری را به این مناطق کشانده و درآمد بسیار زیادی عاید کشور کند. ایران، هم ازنظر آثار فرهنگی، تاریخی و باستانی و هم ازنظر آثار طبیعی جزء ۱۰ کشور برتر دنیاست. تنها کافی است اجازه دهیم تا زمینه گردشگری ایجاد شود و گردشگران به این مناطق مراجعه کنند. طرح انتقال آب کوهرنگ ۱ و ۲، چشمه لنگان، خدنگستان و بهشتآباد را چگونه ارزیابی میکنید؟ تمامی این طرحها دردسرساز است، زیرا عواقب اجتماعی در پی دارد. چند صد مقاله و کتاب در این زمینه نوشتهشده و عواقب اجتماعی آن را گوشزد کرده است. مسائل اجتماعی نیز به ناگاه سر برآورده و بحران به وجود میآورد و در بحران، تر و خشک باهم میسوزند؛ اما متأسفانه بهرغم هشدارهای دانشمندان و اهل علم در این حوزه توجهی صورت نمیگیرد. اینکه برخی استانها به بهانه کمبود آب شرب با درخواست آب بیشتر تنها برای توسعه کشاورزی و صنعت خود تلاش میکنند توجیهپذیر است؟ آیا کنترل و مطالعاتی روی سود و زیان کلی این پروژههای انتقال آب وجود دارد؟ ایکاش هدف آنان توسعه کشاورزی بود، اما درواقع هدف توسعه شهری و شهرسازی است؛ زیرا بسیاری از این استانها خاک قلیایی و ماسهای شنی دارند که مناسب کشاورزی نیست. مگر آنکه در حدود ۵۰۰ سال روی آن کار کنند تا خاک اجازه دهد روی آن کشت و کار صورت گیرد. یکی از مزایا درعینحال معایب این مسئله در ایران این است که مطالعات بسیار عظیمی در این زمینه انجامگرفته و در آرشیو سازمان برنامهوبودجه موجود هست اما تنها در پایاننامهها و مقالههای علمی به کار گرفته میشود و در کارهای اجرایی موردتوجه قرار نمیگیرد. برخی پروژههای انتقال آب سبب بروز اختلاف میان استانها و پدید آمدن مشکلات اجتماعی شدید شده است. آیا ضرورت ندارد با مدیریت و مطالعات علمی، کشور را از تبعات سوء اجتماعی این طرحها نجات دهیم؟ همینطور است. برای مثال در استان چهارمحال و بختیاری بارها دولت از درگیری نزاعهای قومی که به همین دلیل به وجود آمده بود، جلوگیری کرده و هیچ معلوم نیست که دوباره این نزاعها درنگیرد. متأسفانه مطالعات علمی انجام میشود لیکن بسیاری از استانها با روشهای قدیمی کار میکنند و به مطالعات علمی انجامگرفته توجهی ندارند. نظرتان درباره پروژه ایرانرود (طرح اتصال دریای خزر به خلیجفارس در قالب رودی به نام ایرانرود که از دیرباز مطرح بوده و هماکنون نیز در دستور کار مطالعاتی دولت قرار دارد) چیست؟ آیا اجرایی نمودن این طرح دغدغه مسئولان بوده یا عواید مالی ناشی از آن را موردتوجه قرار دادهاند؟ برای اجرای این پروژه دو راهحل عملی موجود است؛ اول حفر تونل، خاکبرداری و انفجار که حداقل افزایش هزینه ۳۰ درصدی را دربر دارد. دوم پمپاژ آب که ۱۵۰ درصد افزایش هزینه دارد. ضمن اینکه این هزینهها در هر دو سو (خزر و خلیجفارس) موجود است. اساتید اقتصاد محیطزیست هزینهها را محاسبه کرده و اعلام نمودند که ضرر انجام چنین پروژهای فوقالعاده سنگین است، اما متأسفانه گوش کسی بدهکار نیست. مشکل اساسی در این زمینه ازآنجا ناشی میشود که بعد از ۴۱ سال که از شروع آمایش سرزمین میگذرد هنوز برنامهریزی در کشور بهصورت بخشی صورت میگیرد، درحالیکه باید منطقهای باشد. به این صورت که مشخص شود هر منطقه برای چه توسعهای چه اندازه توان، نیروی انسانی ماهر و غیرماهر، ساختارهایی مانند فرودگاه، راهآهن، بندر و منابع مالی دارد؛ یعنی بهجای اینکه استاندار یا وزیر، بدون مطالعه خاصی برنامههایی برای بخشها در نظر بگیرند، منطقه باید مطرح کند که چه توسعهای را میخواهد. در این صورت دیگر شاهد طرح چنین پروژههایی نخواهیم بود. وضعیت پروژهها و زیرساختهای صنعت آب کشور در جذب بخش خصوصی داخلی یا جذب فاینانس و تأمین منابع مالی در این زمینه چگونه است؟ مدیریت مشارکت و جذب سرمایهگذار خصوصی هماکنون در صنعت آب کشور چه رتبهای دارد؟ پتانسیل جذب سرمایهگذار داخلی و خارجی در پروژههای صنعت آب کشور وجود دارد اما دو مشکل بر سر راه آن است. اولین مشکل وجود تحریمها هست؛ از سال ۱۳۸۶ تاکنون یعنی به مدت ۱۰ سال است که از قطع شبکه سوئیفت ایران در راستای تحریمهای اروپایی میگذرد و سرمایهگذار خارجی نمیتواند در ایران سرمایهگذاری کند؛ بنابراین لازم است وزارت خارجه و بانک مرکزی پس از ۱۰ سال به طریقی این مسئله را حل کند. دوم اینکه به دلیل وجود قوانین ضدونقیض، سرمایهگذار مطمئن نیست که بتواند پروژهاش را به نتیجه برساند و از سود آن بهرهمند شود. قوانین دست و پاگیر و مشکلات اداری عریض و طویل، مانع بزرگی در سر راه سرمایهگذاری هستند. مجلس باید قدم جلو بگذارد و قوانین ضدونقیض را حل نماید. امیدوارم مرکز پژوهشهای مجلس که این کار را آغاز کرده، به انجام برساند و قوانین را اصلاح کند. اخیراً موضوع خصوصیسازی سدها مطرحشده است. معایب و مزایای این طرح چیست؟ در وهله اول باید دید آیا ایران به سد احتیاج دارد؟ در کشور نزدیک به ۳۰ میلیارد مترمکعب آب وجود دارد درحالیکه برای ۷۰ میلیارد مترمکعب سد ساختهشده است؛ یعنی برای ظرفیت ۴۰ میلیارد مترمکعب سد، آبی وجود ندارد. ضمن اینکه سد جوابگوی کار ما نبوده و نیست. آنچه باید وجود داشته باشد مدیریت آب است. برای مثال در ارومیه سیب ۸ برابر انگور و انگور ۴ برابر گندم و جو آب مصرف میکند درنتیجه اگر الگوی کشت و مصرف آب را تغییر دهیم، همان میزان آبی که ارومیه در اختیار دارد کفایت میکند و این یعنی مدیریت مصرف آب. جالب است بدانید در ارومیه کسانی که باغداران را مجاب کردند باغهای انگور دیم را از بین ببرند و بهجای آن سیب بکارند، آمریکاییها بودند. در فاصله سالهای ۵۶ تا ۵۸ بازار محصولات انگور در کالیفرنیا تحتالشعاع بازار ارومیه قرارگرفته بود، بنابراین چندین هیئت آمریکایی به ارومیه آمدند و کاشت سیب که ۸ برابر انگور آب مصرف میکند را به باغداران توصیه کردند؛ بنابراین من مرگ بر آمریکا را از ته دل میگویم چون میدانم که چگونه عمل میکنند. ساخت سد کمالخان و سدهای مشابه دیگر در حال ساخت بر روی رودخانه هیرمند در کشور افغانستان منجر به تغییر اکوسیستم در جنوب غربی افغانستان و جنوب شرقی ایران شده و اثرات سوء اجتماعی و محیطی را دربرداشته است، تاکنون راهکارهای دولت در این زمینه چگونه بوده است؟ متأسفانه دولت در این زمینه کند عمل کرده است. در زمان هویدا قرارداد مک ماهونبر سر هیرمند با افغانستان بسته شد؛ طبق این معاهده مقرر گردید افغانستان ۲۸ مترمکعب در ثانیه آب این رودخانه را در اختیار ایران قرار دهد اما یک اشتباه در این معاهده وجود داشته و دارد و آن اینکه قید نشده که افغانستان باید این آب را ثانیه به ثانیه به ایران بدهد؛ بنابراین افغانستان برای مثال بعد از دو سال بهیکباره ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب را آزاد میکرد و در سیستان سیل به وجود میآمد. پس در درجه اول این قرارداد باید اصلاح شود. همچنین ساخت سد کمالخان بر روی هیرمند نیز برخلاف تعهدات این معاهده بوده و نباید اجرا میشد. در حال حاضر رابطه ایران و افغانستان خوب است و وزارت خارجه با دیپلماسی محیطزیست میتواند این مشکلات را حل کند ولی تاکنون در این زمینه کند عمل کرده است. اهمیت مدیریت آب در مهار آبهای ورودی به ایران از زمین و هوا (۷۰ درصد آبهای ورودی به ایران یا تبخیر یا بیهوده مصرف میشود) در برنامهریزی برای مهار سیلابها، احداث یا نوسازی شبکه توزیع آب شرب و کنترل مصرف آب شیرین و یا اهمیت مدیریت مهار آب در تنظیم روابط بینالمللی با سایر کشورها را چگونه ارزیابی میکنید؟ حل مشکلات ناشی از کمبود آب از عهده یک کشور برنمیآید؛ بنابراین همکاریهای چندجانبه در این زمینه اجتنابناپذیر است بنابراین ایران نیازمند یک سیاست خارجی فعال، پویا و متناسب با شرایط جدید هست. دیپلماسی آب در حقیقت به همین مقوله میپردازد و وزارت خارجه باید هیدروپولیتیک را بهمنظور حل اختلافات راهاندازی کند. استراتژی و برنامههای راهبردی بهمنظور مدیریت منابع آب با تکیهبر ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای آب نیست، به نظر میرسد ما بیشتر به دنبال تأمین منابع مصرفی هستیم تا مدیریت تقاضای آب بهویژه در بخش شرب و کشاورزی. درواقع یک ناهماهنگی بین دستگاههای اجرایی مرتبط با مدیریت آب (نظیر شرکتهای آبفا، سازمان آب منطقهای، جهاد کشاورزی، استانداری و ...) وجود دارد. چرا؟ تا زمانی که کار آمایش ایران به اتمام نرسیده باشد، این مشکل وجود دارد. ایران اولین کشور آسیایی بود که اجرای طرح آمایش سرزمینی را آغاز کرد لیکن اکنون از بسیاری از کشورها عقبافتاده است، بهگونهای که مالزی و سنگاپور که هیچ، حتی اندونزی از ایران جلوتر هست. آمایش سرزمینی یک طرح استراتژیک راهبردی ارائه میدهد که طبق آن مشخص میشود چه منطقههایی قطب کشاورزی، خدمات، صنعت و بازرگانی باشند. این طرح باید در همه استانها همزمان و با یک روش صورت گیرد تا قطبها مشخص شده و بتوان برای کل کشور برنامهریزی کرد. در این صورت دیگر شاهد ناهماهنگی بین بخشهای مرتبط با یک موضوع نخواهیم بود. پروفسور کیدر آسمال یکی از اعضای برجسته کمیسیون سدها و توسعه با اشاره به سخنان انجیل این نگرانی را مطرح میکند که «آیا ممکن است تفکرات نابخردانه بشر در نگاه افراطی به سدسازی سبب تردید در کلام خداوند شود و روزی برسد که دیگر هیچ رودی به دریا نریزد» آیا اینکه هماکنون مخزن سدها در دنیا حدود ۱۰ هزار مترمکعب گنجایش دارند که این مقدار معادل ۵ برابر حجم تمام رودخانههای جهان است، نگرانکننده نیست. آیا اینکه هنوز هستند روشنفکرانی تحصیلکرده و دولتمردانی که معتقدند نباید بگذاریم آب شیرین رودخانهها به دریا و دریاچه بریزند (نظیر نمونههای وطنی: وضعیت اسفبار رودهای قم رود در دشت میسله، سد طرق در خراسان و البته تمام رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه) و از دسترس خارج شوند خطرناک نیست؟ بحث فلسفی موضوع و جمعبندی بحث من همین موضوع است؛ روزی بهجایی میرسیم که ایرانرود و زایندهرود که هیچ، دیگر رودی باقی نمیماند؛ زیرا بسیاری از رودخانهها را با سدسازی از بین بردهایم؛ اما درباره آبهای شیرین جای بحث دارد، همه آبها اینگونه نیستند. استرالیا و آمریکا سدهایی داشتند که خراب کردند، چون اولاً این سدها پاسخگو نبودند ثانیاً باعث تخریب داشتهها میشدند. آب شیرین در زمین ۳ درصد کل آبهاست که بخشی از آن بهصورت یخزده هست. در حال حاضر برخی کشورها مانند عربستان و امارات طرح انتقال یخ از قطب جنوب را مطرح کردهاند و این در حالی بوده که با روشهایی از قبیل سیستمهای بازیابی آب و فناوری نوین با همان هزینه میتوانند آبی که در اختیار دارند را مدیریت کنند. برخی نیز بحث آبشیرینکنها را مطرح میکنند اما نمک حاصل از شیرین کردن آب خود یک چالش بزرگ است. سخن پایانی میخواهم یک نوید بدهم. ما جوانهای بسیار باهوش و فهمیدهای داریم. من تاکنون ۳ هزار و ۶۰۰ دانشجو تربیت کردهام که ۱۵۰ نفر از آنان اساتید دانشگاههای داخل و خارج از کشور هستند و ۷ نفر از آنان در ناسا مشغول به کارند. همچنین در ۵ کشور انگلستان، استرالیا، آلمان، ترکیه و سوئد تدریس کردهام.بهجرئت میتوانم بگویم هیچ کجا استعداد دانشجوی ایرانی را ندارد. تنها عیب دانشجوی ایرانی این است که اعتمادبهنفس لازم را ندارد. اگر دانشجوی ایرانی با اعتمادبهنفس حرکت کند من این نوید را میدهم که ایران را به سمت پیشرفت حرکت داده و بسیاری از مسائل نادرست را تغییر خواهند داد. منبع: ماهنامه راهساز |