سد منگل و هزار نکته باریکتر ز مو | | چاپ | |
ایران - آب |
شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۲۵ |
سد منگل و هزار نکته باریکتر ز مو
فاطمه ظفرنژاد پژوهشگر آب و توسعه پایدار
در ریاضیات دبیرستانی میخواندیم که عبارت صفر تقسیمبر بینهایت موهومی است. سهشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷ در روزنامه اعتماد مطلبی چاپ شد بانام «سد منگل با درآمد صفر و هزینه نجومی». این مقاله از واقعیت تلخی پرده برمیداشت که دهههای طولانی است بدون هیچگونه ممیزی و پاسخگویی در وزارت نیرو جریان دارد و به زیان جوامع بومی سود کلانی را نصیب شرکتهای دولتی و پیمانکاران خصوصی و مرتبطان با فعالیت مخرب سدسازی کرده است. این درواقع کارنامه بسیاری از سدهای ماست: درآمد صفر و هزینه نجومی که بیانگر موهومی بودن این فعالیت در جامعه است. چرا سد منگل نباید ساخته شود؟ در مقاله چاپشده در اعتماد آمده بود: «خسارت مخزن سد منگل بهتنهایی معادل هزینه ساخت چندین سد است و به همین دلیل بدنه کارشناسی دفتر فنی آب وزارت نیرو ساخت این سد را رد کرد. تنها هزینه تغییر مسیر جاده اصلی تهران-آمل که در مخزن سد قرار میگیرد آنچنان زیاد است که میتواند جلوی ساخت هر سد پردرآمدی را نیز بگیرد چه رسد به این سد که اصلاً درآمدی بر آن متصور نیست. این سد بخش فراوانی از جنگلهای بکر مازندران را ویران میکند... این سد میتواند به نابودی شاید نزدیک به ۱۰ هزار هکتار جنگلهای بکر مازندران چه در مخزن و چه در اطراف و در بالادست و پاییندست سد بیانجامد. وقوع سیلهای خطرناک در مازندران و گلستان... کاملاً متأخر و منتج از جنگلزدایی گسترده در هیرکان است. تا پیش از جنگلزدایی ۶-۵ دهه اخیر، سیل در این نقاط گزارش نشده بود چون جنگلها آب را بهخوبی نگهداری میکردند، جلوی شسته شدن خاک را میگرفتند... ساخت هر سد به روند جنگلزدایی دامن زد و وقوع سیلهای خانمانبرانداز را تشدید کرد که بهویژه برای شهر آمل در ۲۶ کیلومتری سد، میتواند بسیار خطرآفرین باشد.»
آنکه خود را به خوابزده میتوان بیدار کرد؟
بزرگواران وزارت فخیمه نیرو خود را به خوابزدهاند و منافع کلان آنها را از بیدار شدن بازمیدارد. در ۱۵ سال گذشته شمار زیادی از خبرگان، کوهنوردان، خبرنگاران، فعالان محیطزیست و... با مشاهده پیامدهای بسیار ناسازگار خشکیدن پیکرههای آبی کشور به دستگاههای مسئول هشدار دادند. مقالات علمی متعددی در نقد این روند در رسانهها به چاپ رسید؛ اما در ذهن بتنی منتفعان سدسازی تغییری پدید نیاورد. نامههایی با شمار زیادی امضای اهالی دانش برای مسئولان ردهبالا و رؤسای سه قوه ارسال و دستور اعمالنظر به آن ابلاغ شد؛ اما همه اینها نادیده ماند و لابی پرپول و قدرت سدساز به کارهای ناپاسخگو و مخرب خود ادامه داد. پیامدهای ناسازگار حکمرانی بد آب
خشکیدن ارومیه، خشکیدن کارون و تالابهای خوزستان، خشکیدن گاوخونی و زایندهرود، خشکیدن دریاچه بختگان و تخریب پارک ملی بختگان، تبخیر سالانه میلیاردها مترمکعب آب محدود کشور در دریاچه سدها، خالی ماندن بخش بزرگی از مخزن بسیاری از سدها مانند سد پیشین و ساوه و گاوشان، تخریب آبخیزها و زیر آب رفتن جنگلها و عرصههای طبیعی در سراسر کشور جلوه نامبارک سدسازی بیرویه است. نماد ناخوشایند مدیریت بتونی و سیمای ناسازگار نامدیریت آب است. قصه ویرانگری بهجای آبادانی در ۶ دهه گذشته است. داستان فراموشی خود و اصالت دانش بومی آب پایدار و درخشان ایرانی است. حدیث بازماندن از اصل خویش است. حکمرانی بد در منابع طبیعی و مدیریت سازهای در بخش آب است... تا دهه نخست دیماه ۱۳۹۲ بیش از ۱۳۲۹ سد در این سیاهه جا دادهشده که نزدیک به ۶۴۷ سد آن ساختهشده، ۱۴۶ سد با لجاجت شگفتیبرانگیز در دستساخت است. ۵۳۶ سد نیز در فراقت هرچه بیشتر از دانش حقیقی در دست مطالعه است تا با اشاره هر وزیر یا وکیل یا آقازادهای پا در عرصه ساختوساز سودآور بگذارد. دستاوردهای مدیریت آب با سدسازی
افزایش بیرویه مصرف آب (۷ تا ۱۳ برابر در مصارف شرب، صنعت و بازدهی کمتر از ۴۰ درصدی در آبیاری کشاورزی) مهمترین کارکرد مدیریت بتونی آب است. مصرف چندین برابری آب در یکی از خشکترین نقاط جهان که دست بر قضا باید کممصرفترین باشد و تا پیشازاین ساختوسازهایی بانام توسعه چنین نیز بود. مادران و پدران ما کجا اینگونه اسرافکار و بیملاحظه بودهاند؛ و تشدید بیابانزایی، تشدید خشکیدن سفرههای زیرزمینی، کاهش هر چه بیشتر جنگلها و مراتع تخریب زیستگاهها و ... همه ریشه در این شیوه بهاصطلاح توسعه تقلیدی دارد! عذر بدتر از گناه اینکه خشکی و بیابانزایی به گردن طبیعت انداخته میشود. بدتر از آن اینکه برای جبران پیامدهای فاجعهآمیز ساختوساز بازهم بنا به دستور جیب بیانتهایمان، راهکارهای پرهزینه و بیفایده ساختوساز یا عجیبوغریب دیگری ارائه میکنیم. انتقال بینحوزهای را راهکار وانمود میکنیم. جایگاه سد منگل
در میان اینهمه ناشیگری در حکمرانی آب، سد منگل اما جایگاهی ویژه دارد. این سد آنچنان غیرقابلتوجیه بود که حتی سینهچاکان سدسازی بااحتیاط با آن برخورد میکردند. نزدیک به دو دهه خبرگان آب کشور در برابر ساخت این سد مضر مقاومت کردند. سدی که بخش مهمی از جنگل هیرکان و نیز جاده سرتاسری آمل را زیر آب میبرد و از آن مهمتر اینکه هیچ زمین بدون آب که نیاز به آبیاری داشته باشد در پائیندست آن نیست. کارشناسان دفتر فنی آب بارها از ساختگاه سد و نیز اراضی پائیندست آن بازدید کردند. مخزن سد خسارت بسیار سنگینی را بر محیطزیست و بر اموال عمومی و خصوصی وارد میکند. در پائیندست که قرار است سد برایش درآمدزا باشد همه اراضی به کشت برنج و مرکبات اختصاصیافته و نشانی از اراضی بیآب دیده نمیشود. گردآوری باران در آببندانهای سنتی بهخوبی آب موردنیاز کشاورزان را تأمین میکند که شیوهای بومی، مشارکتی-مردمی و با کمترین هزینه تأمین آب در شمال ایران است. آملیها نباید سد داشته باشند؟
خبرگزاری شمال نیوز در ۱۶ مهر ۱۳۸۹ خبر داد که سد منگل توجیه امنیتی دارد! و معاون اول دولت دهم این سد را کلنگ زد. در این گزارش سطح اراضی توسعه از قول نماینده آمل ۱۴ هزار هکتار اعلام شد، وی بدون دلیل و برهان خسارت مخزن بسیار زیاد و گسترده این سد را رد کرد و نشان داد که با دانش تحلیل و ارزیابی طرح بیگانه است؛ اما رقابتبرانگیزی میان شهرها حقّه بسیار ماهرانهای است که شرکتهای سدساز را به درآمدهای باورنکردنی رسانده است. سارویها و بابلیها سد دارند آملیها چرا نباید سد داشته باشند؟ خبرگزاری برنا چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ اعلام کرد پس از ۲۰ سال عملیات اجرایی سد منگل آغاز شد! و ظاهراً دولت یازدهم نیز از پس این لابی پرپول و قدرت برنیامده و وزیر نیرویش ادامهدهنده همان رویه نامرضیه ۶ دهه بهسوی ناپایداری است. این خبرگزاری گفتههای عضو کمیسیون برنامهوبودجه و محاسبات مجلس را بر گزارش افزود که «این سد با حجم ۶۰۰ میلیون مترمکعب گنجایش بزرگترین سد برقی، کشاورزی و شرب شمال کشور است. سالانه میلیاردها مترمکعب آب رودخانه بزرگ هراز بدون مهار! به دریا میریزد که با ساخت سد منگل حدود ۲۷ درصد از آب سطحی استان را هم مهار خواهد کرد. با بهرهبرداری از سد منگل آمل در مرحله نخست ۲۵ مگاوات برق تولید خواهد کرد و حدود ۱۰۰ هزار هکتار از شالیزارهای کم آب شهرستانهای آمل، بابل، بابلسر، فریدونکنار، نور و محمودآباد را تحت پوشش خواهد برد». معنای کمآبی؟
اگر این نماینده محترم «کمآب» را برای ما معنا میکردند بسیار خوشوقت میشدیم اما ازآنجاکه حالا آمل بزرگترین سد شمال کشور را خواهد داشت کسی به پرسش ما پاسخی نمیدهد و زیانهای سد داشتن هم بعدها صدایش درخواهد آمد. کاش عضو محترم کمیسیون دقت میکردند و ۱۰۰ هزار هکتار زمین برنجکاری و باغ موجود را پای سد نمیگذاشتند. اگر اینهمه بیحسابوکتاب بود (که ظاهراً هست) هر سدی میتوانست همه شالیکاری استان را هم پای فوایدش بنویسد ... اما جملههایی چون «فلان رود بدون مهار به دریا میریزد» یا «آب رودخانه هدر میرود» هم از آن حرفهایی است که باید به جسارت گویندهاش جایزه نوبل داد! البته اگر پیامدهای فاجعهآمیز خشکاندن رودها لعن و نفرین را نصیب گوینده نکند. چه کسی پشت ساخت این سد پرزیان و بیفایده است؟ کارگزاران دولتی و مجلسی و دیگرانی که مستقیم یا غیرمستقیم ازاینگونه ساختوسازهای پر ریختوپاش بهرهمند میشوند؟ نمایندگان و مسئولانی که بدون داشتن دانش کافی و بدون توجه به معیار توسعه حقیقی و پایدار به ساختوساز رأی میدهند؟ آنان که از دانش چیزی جز مدرک کاغذی ندارند؟ گروه کوچکی مردم بومی که یک سد را نماد افتخار محلی میدانند بدون آنکه پیامدهای بسیار ناسازگار آن را بدانند؟ گروه کوچکی که به رقابت با سارویها یا بابلیها یا ... میخواهند سد داشته باشند؟ صاحبان پولهای بادآورده که خرید ویلاهای مشرفبه دریاچه یک سد را خواب میبینند؟ شاید همگروهی از مردم که حرف سدساز را دانش گرفتهاند و نه استدلالات یک سودجو؟ شاید همدانشگاهیانی که امضایشان را پای بسیاری از این طرحهای ساختوساز انداختهاند و در سکوتی وهم برانگیز بر این تخریبها صحه گذاشتهاند؟ و شاید هم همهمان از پژوهشگر و دانشگاهی تا روزنامهنگار و فعال محیطزیست ... در این اشتباه شریکیم، حالآنکه اشتباهات کوچک هم پیامدهای بسیار بزرگ دارد چه رسد به فاجعهای به این بزرگی! و مشکل ترازو ...
مولانا میفرماید: «ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هرکس - یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد» آیا ما با مفهوم توسعه آشناییم و معیار و ترازوی آن را میدانیم؟ آیا توسعه تقلیدی توسعه است؟ آیا الگوی توسعه بومی را میشناسیم؟ نمایندگان محترم شیوه تحلیل و ارزیابی یک طرح را میدانند؟ دستکم آیا با حکمت چند هزارساله کشاورزی و توسعه در این سرزمین آشنایند؟ آیا دچار گسست فرهنگی نیستیم که برای تقلید از یک الگوی رهاشده در غرب چنین بیسر و دستار به میدان میآییم؟ آیا نمیدانیم که ارزیابی تطبیقی ناکارآمدی و بدون فایده بودن و نیز دربرداشتن پیامدهای بسیار ناسازگار محیطزیستی را برای سد تجن مازندران و سد البرز بابل نشان داد؟ آیا از دانش و مهارت کافی برای چگونگی تحلیل سودمندی یک طرح برخورداریم؟ آیا فرق میان زمین شالیزاری موجود با اراضی توسعه منسوب به یک سد را میدانیم؟ بزرگواران قوه مقننه همانند بزرگواران قوه مجریه باید پاسخگوی مبانی مطروحهای باشند که ۲۰ سال جلوی ساخت سد منگل را گرفته بود. همه ما باید پاسخگوی زیان بیکران توسعه ناپایدار و ژرفاندیشی نشده باشیم که بگفته خواجه شیراز: هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست - نه هر که سر بتراشد قلندری داند. |
نظرات
مکان سد،شبیه کویر شده.
خدا لعنتشان کند،
داستان چیز دیگریست... .
رودخانه تجن ساری را هم خشک کردند این گروه مخرب بیسواد.